نقل است در بازی های
کودکانه تمامی نقش ها را یک تنه بر عهده می گرفت ،هر چند اطفالِ دیگر از
روی کودکی و قّلتِ عقل این رویه را خوش نمی داشتند!

آن
دارای قامت نحیف، آن شریعت مداری را حریف، آن وارث نصرالدّین، آن باعث قهر
و کین، آن شیر مردِ بیشه سخن، آن زنده کننده یادِ پادشاهان کهن! آن
مجسّمه اخلاق و ایمان، آن مدافع مکتب ایران، آن مفسّر بزرگ قرآن، ان شاکی
جریده «کیهان»، آن از تبار رستم و اسفندیار و کیان، آن تحریک کننده خشم
سعید حدادیان، آن صاحب شوکت ِکبریایی، مولانا اسفندیارابن مشایی، ملقب به
اسفندیار رویین تن.
اهل رامسر بود و وزیران کابینه را افسر بود و در مزاح و مطایبه ازهمه سر!
در ازل محبّتش را در دل شیخ الرییسِ کابینه کاشتند و جایی برای ورود غیر نگذاشتند !
از هیچ کس چندان کرامات و معجزات نقل نیست ، که از او .
از کراماتِ شیخ ما این است که در سنین کودکی با یک دست هفتاد هندوانه برمی
داشت. صاحبدلی او را دید و گفت :«قدر این کودک را بدانید که در بزرگسالی
با یک دست هفتاد شغل بر دارد و خم به ابرو نیارد!»
همچنین نقل است در بازی های کودکانه تمامی نقش ها را یک تنه بر عهده می
گرفت ،هر چند اطفالِ دیگر از روی کودکی و قّلتِ عقل این رویه را خوش نمی
داشتند!
گویند مولانا اسفندیار در عنفوان جوانی بر کرسی استادی می نشست و بازار سخنرانان و معلمان اخلاق را می شکست!
نقل است عارفی با دست مبارکِ خود او را در چشمه ای به نام «همه چیز دانی»
فرو برد و از این پس شیخنا اسفندیار، در هر موضوع تخصصی و غیر تخصصی صاحب
حرف و تحلیل و نظر و قیاسِ مع الفارق شد!
از دیگر معجزاتِ چشمه فوق الذّکر این بود که شیخنا را برای همیشه از آسیب چشمْ زخم و نقدِ منطقیِ منتقدانِ متعصّب رهایی داد!
به طوری که اگر کافّه خلق، از پیر و جوان و مرد و زن، عَلَمِ مخالفتِ با
او را بالا برند ، ذرّه ای در اعتماد به نفسش اخلال ایجاد نکند و او را از
بیان گزاره های علمی و شبه علمی بی نیاز ندارد!
طُرفه آنکه چندی پیش به دلیل تلاش خالصانه و شبانه روزی شیخنا در تولید
محتوا برای سیاسیون ، رونامه نگاران و وبلاگ نویسان، از او به عنوان کار
آفرین نمونه کشوری تقدیر به عمل آمد!
مقام و درجه آن عالی جناب در وعظ و خطابه تا بدان جا رسید، که جامعه وعّاظِ ولایی از ایشان مشقِ وعظ و خطابه می آموزد!
بارها در کتب تذکره نقل است که مولانا اسفندیار عارفانه ترین جملات خود
را در حالی که بر کرسی ریاست تکیه زده بود بر زبان می آورد ؛ فی المثل در
مجلس ذکری، از معادله احساسی:«کلِّ آفرینش بر اساس تغییر آفریده شده است»
نتیجه منطقی زیر را حاصل کرد :
« تغییر در دولت کنونی، یک تحوّل مثبت و سازنده است ! »
چندی پیش مولانا هدیه تهرانی را پرسیدند :«چگونه توانستی نمایشگاهی بر پا
کنی، در حالی که حتّی اندک درمی در چنته نداشتی؟!» گفت: «مگر نخوانده اید
که بر سردر دفترِ اسفندیار چه نوشته اند :
«هر که به این مکان در آید وامش دهید، و از شغلش نپرسید !»
گویند شبی در خواب دید که عّده ای قلیل به سمتش می¬آیند و پا کوبان و دست افشان غزلی را زمزمه می¬کنند به این مضمون :
« ای عاشق ریاست ، نامزدیت مبارک ، حمایت ، حمایت ! »
گویند از آن پس جز به منصب ریاست جمهوری به چیزی نمی اندیشید!